«نوع حجاب»، بسیار متنوع است. از چادر مشکی یکدست که زنان در ایران بعد از انقلاب اسلامی به سر میکنند تا روسریهای «رنگارنگ» و منحصر به فرد زنان در حکومت اشرافی جدید مصر. این طیف گسترده از اشکال پوشش – از لباسهای رسمی دولتی تا مدلهای فردی- عرصهای فراگیر برای ارائه الگوهای محلی پوشش است که روسریهای رنگی دختران روستایی ترک، نوع خاص پوشش زنان مسلمان اروپا (موسوم به تایراک)، پوشش سفید زنان الجزایر (مــرسوم به هـایـک) و بـرقـع زنـان عمـانی همـه را دربر میگیرد. هر یک از این اشکال گوناگون لباس، در اهداف عملی و نمادین حجاب، یعنی حفظ حجب و حیا و شرم از برهنگی ریشه دارد.
از دیدگاه مفسران غربی هیچ شکلی از لباس مانند حجاب این قدر موضوع مناقشه نبوده است. کثرت کتابهایی که درباره زنان و وضعیت حجاب آنها نوشته شده است، ما را به این نکته مهم رهنمون میکند که مشارکت و فعالیت عمده زنان مسلمان در جامعه، معطوف به «حالتی از حجاب» است. نزد نویسندگان غیر مسلمان، حجاب به عنوان پوششی دست و پاگیر و محدودکننده، نشانه بارز ظلم به زنان و یک نوع محدودیت اجتماعی محسوب میشود که به لحاظ دینی مؤید لزوم پنهان ماندن زن از نگاه مرد بوده و اوضاع سیاسی- اجتماعی را تحتالشعاع قرار میدهد.
بحث حجاب و پوشش، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا درباره فرایند جهانی شدن و پستمدرنیته دارد. مناقشات زیادی در مورد معنا و اهمیت حجاب در جوامع گذشته و حال وجود دارد. به نظر میآید حجاب، به عنوان یک موضوع مورد مناقشه عمومی، به یک اندازه مورد علاقه مفسران و صاحبنظران باشد. این موضوع مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیر مسلمان را درنوردیده است. مباحثی که درباره حجاب مطرح شده است، شامل نظریات مناقشهبرانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک، نمادشناسی، مصرفگرایی و مسائل قدرت و بازنموداستناد میکند. وقتی که سلمان رشدی در کتاب آیات شیطانی، فاحشهخانه را «حجاب» نامید، نشانه روشنی از یک نمادگرایی منطبق با دیدگاه غربیها از حجاب را ارائه داد.
- ۰۰/۰۶/۲۲